پیام آذری
گزارش مهر؛
وسعت دل قهرمان معلول/کسی که جایزه خودش را در عین نیازمندی بخشید
چهارشنبه 2 بهمن 1398 - 11:57:20
خبرگزاری مهر - شرقی
پیام آذری - تبریز- محمد ورزشکار معلولی است که با وجود اینکه خودش نیازمند حمایت و کمک است، دلی به وسعت یک دریا دارد که مهربانی و ایثار در آن موج می‌زند.

خبرگزاری مهر ، گروه استان‌ها – آناهیتا رحیمی : امروز قدم‌هایم را سریع‌تر از دیروز برمی‌دارم؛ باید تا شروع شدن تمرینات محمد کنار او باشم. امروز بیشتر از بقیه دوستان خود، چشم انتظار من مانده و شور و اشتیاق این را دارد که حکایت خود را برایم بازگو کند.
حکایت امروز با تمام واقعیت‌هایی که تا به حال نوشته‌ام فرق دارد و تنها تفاوت آن، داشتن یک دل به وسعت دریایی است که در آن ایثار و مهربانی موج می‌زند.
درمسیر آمدن تا رسیدن به سالن ورزشی، تنها به این موضوع فکر کرده‌ام که چطور می‌شود یکی از راه می‌رسد و با وجود تمام مشکلات و هزینه‌هایی که دارد به راحتی از سهم خود چشم‌پوشی می‌کند تا گره از کار دیگری گشوده شود.
قدری سخت است تا بتوان این مهربانی را توصیف کرد؛ اما شاید محمد واژه‌ای در ذهن داشته باشد تا این مهربانی و همدلی را به تصویر بکشد. حکایت امروزم از دستانی است که حتی معلولیت نیز نتوانسته سد راه او شود و با اراده و عزم راسخ، راه خود را پیش گرفته و معلولیت را برای خود، محرومیت به شمار نیاورده است.
در نهایت چشم انتظاری محمد و بی قراری من برای هم کلام شدن با او، مسیر را کوتاه کرد. زمانی که به سالن ورزشی مهر رسیدم مشغول انجام تمرین بود؛ روی یک ویلچر نشسته است و در کنار خود یک صندلی پلاستیکی قرار داده است که پر از توپ‌های آبی رنگ است که به آرامی توپ‌ها را برداشته و در رمپ قرار می‌دهد و لحظه‌ای که مربی می‌گوید توپ را پرتاپ می‌کند.

امروز صدای تشویق دستان زیادی برای محمد به گوش می‌رسد به خصوص تشویق دستان پدر و مادر، چنان دلگرمی به محمد می‌دهد که لبخندی بر روی صورتش می‌نشیند.
محمد محجل، مهارت خاصی در انجام ورزش بوچیا دارد؛ باید باشید تا ببینید که تمام توپ‌های پرتاپ شده توسط محمد به هدف می‌خورد و اینگونه بگویم که گل می‌کارد؛ صدای تشویق و لبخندی که بر صورت محمد می‌نشیند.
هر بار که محمد برای تمرین به این سالن می‌آید، مادر و پدرش نیز او را همراهی می‌کنند گویا این خواسته خود محمد است که باید پدر و مادرش نیز کنار او باشند و تشویق کنند.
ترس و وحشت بخاطر بمباران و موشک
حکایت محمد از روزی آغاز می‌شود که صدای بمباران و اصابت موشک در خیابان حجتی تبریز در سال 63، یعنی در روزهایی که پروین خانم برای محمد باردار بود، ترس و وحشت را برای مادر محمد رقم زد تا اینکه محمد در سال 64 به دنیا می‌آید و بخاطر بیماری یرقان در دستگاه نگهداری می‌شود. پروین خانم دو فرزند پسر دارد که تنها محمد معلولیت دارد.
پروین خانم می‌گوید: بیماری یرقان محمد، مادرزادی بوده و 9 روزه بود که متوجه شدیم و به این دلیل چند روزی در بیمارستان، در دستگاه نگهداری کردند و از 8 ماهگی متوجه شدیم که محمد معلول است.
عدم تأمین هزینه‌های تمرینات حرکتی
تمام مادران، مهربان و فداکار هستند اما پروین خانم پرستار فرزند خود نیز است؛ از روزهایی می‌گوید که خودش به محمد تمرینات حرکتی داده تا قدری حالش خوب شده است و تا 12 سالگی برای ادامه ورزش و انجام تمرینات حرکتی به بیمارستان برده است اما اکنون به دلیل عدم تأمین هزینه‌ها، قادر به ادامه ورزش نیست.
هزینه‌های درمانی محمد را خودمان تأمین می‌کنیم و حقوقی که از بهزیستی برای او تعلق می‌گیرد کفاف تمام هزینه‌ها نمی‌دهد
مادر محمد ادامه می‌دهد: هزینه‌های درمانی محمد را خودمان تأمین می‌کنیم و حقوقی که از بهزیستی برای او تعلق می‌گیرد کفاف تمام هزینه‌ها را نمی‌دهد. تمام کارهای محمد مثل شستن دست و صورت، غذا دادن را با کمک پدرش انجام می‌دهیم و حتی فرصتی برای رفتن به مسجد نیز پیدا نمی‌کنم و همواره از محمد مراقبت می‌کنم.
جایزه‌ای که به خانواده نیازمند اهدا شد
محمد جایزه مسابقات کشوری خود را به یک فرد نیازمند داده است، زمانی که از حس و حال این بخشش از خود محمد می‌پرسم می‌گوید: چیزی نیست و من کاری انجام نداده‌ام، دوست داشتم که این کار را بکنم اما پدرش می‌گوید محمد دلش خیلی صاف و پاک است و ما هم خوشحالیم که این کار را انجام داده است.

عدم تعلق گرفتن حق پرستاری و واکر برای محمد
در این فاصله‌ای که با مادر محمد صحبت می‌کردم چند جمله‌ای به من می‌گفت و نگاهی به محمد می‌کرد و لبخند می‌زد؛ اما مشکلات محمد آنطور که مادرش می‌گوید زیاد است؛ تعلق نگرفتن حق پرستاری و نبود واکر برای اینکه محمد بتواند در خانه با آن قدم بزند از جمله مهم‌ترین مشکلاتی است که این خانواده دارد و انتظار آنها چیزی به جز رفع این مشکلات نیست.
کسی که تمام این ورزشکاران را دور هم جمع کرده تا لحظه‌ای معلولیت، سد راه آنان نشود و بتوانند با هر راهی که شده طعم لذت را در این دنیا بچشند یک مربی دلسوز است.
مرتضی دیوباد، مربی تمام ورزشکاران معلولی است که در این سالن ورزشی گرد هم آمده‌اند، یک مربی که قبل از همه چیز دوست و سنگ صبور آنهاست و در قدم بعدی آنها را برای انجام ورزش بوچیا تعلیم می‌دهد. آقای دیوباد لحظه‌ای محمد را تنها نمی‌گذارد اما سعی می‌کند تا خودش توپ‌ها را در رمپ قرار دهد و با دستان خود پرتاب کند تا مهارت بیشتری کسب کند.
آقای دیوباد می‌گوید: در این روز برفی و سرد، اکثر سالن‌های ورزشی تعطیل است اما اینجا تمام بچه‌ها آمده‌اند و با تحقیقی که انجام داده‌ایم هم کیفیت زندگی آنها بالاتر رفته و هم به این دلیل که جایی در شهر برای آنها وجود ندارد که لذت ببرند برای حضور در اینجا لحظه شماری می‌کنند و به این دلیل که معلولیت این ورزشکاران، شدید است با نگاهی که ما به آنها داریم، این سالن ورزشی تنها خانه امید آنهاست.
الفت و دوستی زیر سایه ورزش بوچیا
مربی روزهای سخت و شادی محمد، قدری هم در مورد ورزش بوچیا توضیح می‌دهد که این مسابقات به صورت تیمی و انفرادی انجام می‌گیرد که در اصل، این ورزش ویژه معلولان جسمی حرکتی است که هدف از این بازی نیز، پرتاپ توپ‌های رنگی به نزدیکی توپ سفید (جک بال) می‌باشد که شرکت کنندگان توپ‌ها را بر حسب توانایی شأن با دست یا با پا، با یک وسیله کمکی (رمپ) پرتاپ می‌کنند.
البته باید گفت این ورزش روی هم رفته نیازمند دقت و تمرکز است و مهم‌تر از همه اینکه باید مهارت بیشتری کسب کرد تا بتوان در این ورزش موفق شد. تمام بچه‌ها زیر سایه این ورزش با یکدیگر الفت و دوستی دارند و جالب اینجاست که ده نفر از این ورزشکاران معلول نیز تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل داده‌اند.
اسپانسر ثابتی نداریم
این مسابقات می‌تواند تا مرحله کشوری ادامه یابد اما نیازمند اعتبار است که همواره شهروندان کمک می‌کنند؛ البته تحت نظر هیئت جانبازان، معلولین و حمایت بهزیستی در اختیار گذاشتن سالن ورزشی است اما مشکل اینجاست که اکثراً هزینه‌ها به صورت مشارکتی است و اسپانسر ثابتی نداریم.

جایزه‌ای که گرمابخش یک زندگی شد
مرتضی دیوباد مربی این معلول از روزی برایم می‌گوید که محمد با تمام سخاوت و یک رنگی، جایزه خود را به فرد نیازمند هدیه داد؛ روز تولد محمد بود که به رسم همیشگی ما که در این سالن، تولد ورزشکاران را جشن می‌گیریم؛ تولد محمد را نیز با یکی از تولدهای مربیان در این سالن جشن گرفتیم و در همین روز بود که محمد با وجود اینکه خودش به حمایت مالی نیاز دارد، جایزه خود را به فرد نیازمند می‌دهد و در نهایت مبلغی که محمد هدیه داده است برای خرید گرمکن برای یک خانواده نیازمند هدیه داده شد.
محمد به صحبت‌های من و آقای دیوباد گوش می‌دهد و با لبخندی می‌گوید دوست داشتم تا جایزه خود را به یک خانواده نیازمند بدهم؛ ورزشکاری که روی یک ویلچر نشسته اما امید و توکل به خداوند متعال را از دست نداده است و از مقام دوم استانی به مقام کشوری نیز دست یافته است.
محمد با وجود اینکه خودش به حمایت مالی نیاز دارد، جایزه خود را به فرد نیازمند می‌دهد
و اما گفتگویم با صحبت‌های زیبا و شیرین مربی دلسوز محمد پایان می‌گیرد که معتقد است اگر داشته‌های این ورزشکاران را ببینیم خیلی بهتر است؛ اگر دقت کنیم همواره می‌گویند که این قهرمانان، معلولیت دارند و معلولیت آنها قبل از هر چیز به چشم می‌خورد اما خوب است قبل از اینکه معلولیت آنها را ببینیم به توانایی و اراده آنها پی ببریم و اینکه چقدر وفادار هستند. باید بگویم که این ورزشکاران، دریایی از ارادت هستند.

دریایی از ارادت، واژه‌های خوبی است که به یقین می‌توان در این سالن ورزشی و در کنار این ورزشکاران معلول یافت که با صمیمیت و یک رنگی خاصی دور هم جمع می‌شوند و هیچ مانعی سد راه آنان نمی‌شود. آنها روی ویلچر نشسته‌اند اما چنان اراده‌ای دارند که آدمی انگشت به دهن می‌ماند اما مشکلاتی نیز دارند که باید مسئولان ذی ربط توجه خاصی نشان دهند.
چند ساعتی که در کنار محمد بودم و با پدر و مادرش صحبت کردم، این را فهمیدم که حقوق بازنشستگی پدر محمد و حتی حقوقی که از سوی سازمان بهزیستی به محمد تعلق می‌گیرد کفاف تمام هزینه‌های درمانی محمد از جمله فیزیوتراپی را نمی‌دهد و همین باعث شده است که از این شیوه درمانی چشم پوشی کنند و عدم واریز حق پرستاری نیز مشکل دیگری است که مادر محمد انتظار دارد به آن رسیدگی شود و در نهایت اینکه متأسفانه محمد واکری هم ندارد تا با آن بتواند راحت تر در خانه قدم بزند و همیشه در رختخواب نباشد.

http://www.Azari-Online.ir/fa/News/187524/وسعت-دل-قهرمان-معلول-کسی-که-جایزه-خودش-را-در-عین-نیازمندی-بخشید
بستن   چاپ