پیام آذری
حکایت مردمان شهرم از ورود متجاوزگری کوچک
چهارشنبه 5 آذر 1399 - 12:22:33
پیام آذری - ایسنا/آذربایجان غربی ساعت از 7 شب گذشته از پنجره اتاقم محله رو دید میزنم.. تقریبا اکثرا مغازه ها بسته اند. هراز گاهی ماشینی رد می شود که انگار سرعتی فزاینده برای رسیدن دارند تا به ساعت 9 شب نرسیده به مقصد برسند.
انگار نه انگار وسط هفته است بیشتر شبیه روزهای تعطیله، حتی پرنده ها هم پر نمی زنند. از طرفی غبار غم روی چهره محله و شهر پاشیده از طرفی هم جای خوشحالی است که همه برای دیدن روزهای سبز و شاد دست در دست هم دادند تا یک متجاوز کوچکی که از سال گذشته به حریم کشور، شهر و حتی خانه ها نفوذ کرده را کنترل کنند.
در این بین پای درد و دل برخی اصناف که بنشینی گله دارند از اوضاع موجود، البته پر بیراه هم نمی گویند ولی چاره ای نیست.
عباس اقا آرایشگاه محله در صف نانوایی می گوید: چاره ای نیست باید همه دست به دست بدهیم تا سرعت انتشار این ویروس لعنتی کم بشود. هرروز خبرهایی از فوت یا حتی بیماری دوستان و اقوام را می شنوم.. پیر و جوان، زن و مرد و با گذشت 70 سال از عمرم تا به حال اینقدر متاثر نشده بودم.حتی با در دوران جنگ تحمیلی هم قابل قیاس نیست البته وجه تشابهش یکی است عامل هر دو ورود یک متجاوزگر است.
این آرایشگر گفت: پسرم بوتیک دارد و درست از اسفند که اوج فروشش هست این ویروس زندگیش را سقط کرده و با محدودیتهای دو هفته ای هم که اجازه فعالیت ندارد.

http://www.Azari-Online.ir/fa/News/286767/حکایت-مردمان-شهرم-از-ورود-متجاوزگری-کوچک
بستن   چاپ